در بيست و چهارمين سوره قرآن قسمتى از آداب اجتماعى اسلام , مطرح شده است .اين سوره , به نام سوره[ نور] خوانده مى شود. در آغازاين سوره مى خوانيم :
مااين سوره قرآن را نازل كرديم واجراى آن را بر همگان حتم و لازم نموديم . دراين سوره , آيات روشنى نازل كرديم , باشد كه شما خود, احكام آن را دريابيد.
از جمله اين احكام , مساله حجاب است : در آيه 30, حجاب مردان و در آيه 31, حجاب بانوان , مشخص شده است .
آيه سى ام , كه حجاب مردان را مشخص مى كند,ازاين قراراست :
قل للمومنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم , ذلك ازكى الهم ان الله خبير خبيربما يصنعون .
اى رسول ما! به مردان مومن , بگو: چشم خود را فرو بخوانند واز چاك دامن خود نيز مراقبت به عمل آورند.اين شيوه , به پاكى جان آنان نزديكتراست . به يقين , خداوند به كارهايى كه صورت مى دهيد, آگاه و با خبراست .
دراين آيه و آيه بعدى , دو نوبت , كلمه[ فرج] به كار رفته است .
در همه موارد[ فرج] را به معناى[ چاك دامن] ترجمه كرديم .
در لغت اصيل عرب غيراز مفهوم چاك و شكاف , معناى ديگرى براى اين كلمه ياد نشده است . در معاجم , لغت و فرهنگنامه ها و نوشته اند كه [فروج] به معناى قباى چاكداراست .
امام ابوعبدالله صادق[ ع] مى گوشد:
[ اگر كسى شلوار نپوشد و تنها يك پيراهن ضخيم بپود و يا قبائى بپوشد كه فرج آن كوتاه باشد, (يعنى چاك آن تا كمر نرسد) مى تواند نماز بخواند] 1
علت آن كه قرآن مجيد مى فرمايد:
مراقب چاك لباس خود باشيد .
آن است كه در عهد نزول قرآن , مردم خصوصا مردم جزيره العرب , دو - سه متر پارچه نادوخته را مانند لنگ حمام به كمر مى بستند تا عورت خود را ستر كنند. نام اين قطعه لباس , در زبان عرب[ ازار] (بر وزن كتاب )است . در زبان عاميانه فارسى به آن[ بستن] مى گويند و در زبان آن بر روى هم قرار خواهد گرفت و مانند دامن زمانه , ساتر خواهد بود, ولى به هنگام راه رفتن و نشستن و برخاستن و خم و راست شدن , چاك آن باز مى شود واحيانا, عورت آدمى مكشوف مى گرددازاين روى قرآن مجيد مى فرمايد :
[مراقب چاك دامن خود باشيد كه باز نماند واگر چاك دامن ديگران باز بود,از نظر دوختن به عورت آنان خوددارى كنيد و چشم خود را فرو بخوابانيد2].
دراين قسمت آيه , صنعت ادبى[ احتباك] به كار رفته است .
احتباك , يعنى قرينه بندى متقابل كه صدر و ذيل سخن , يكديگر را در آغوش بگيرند و كامل كننده هم باشند.اين شيوه ازابداعات قرآن مجيد است و در آيات فراوانى به كار رفته است .از جمله در سوره مومن آيه 61 كه مى گويد:
جعل لكم الليل لتسكنوا فيه والنها و مبصرا .
خداوند, شب را آفريد تا آرامش بيابيد و روز را روشن آفريد.
چنانكه ملاحظه مى شود, ظاهرا, صدر و ذيل آلام ناتمام است , ولى با توجه به قرينه بندى متقابل , عبارت به اين صورت تكميل مى گردد:
[خداوند, شب را تاريك آفريد تا آرامش بگيريد و روز را روشن آفريد تا براى تلاش معاش برخيزيد].
آيه مورد بحث هم به اين صورت كامل مى شود:
[ اى پيامدار حق ! به مردان مومن بگو: چشم خود رااز چاك دامن ديگران , فرو بخوابانند و مراقب چاك دامن خود نيز باشند كه از معرض ديد ديگران محفوظ نگه دارند].
امام ابوعبدالله صادق , عليه السلام , در ذيل اين آيه به صراحت اعلام ركده است كه :
[در قرآن مجيد, هر جا سخن از حفظ[ فرج] به ميان آمده باشد, منظور خداوند, عفت و پاكدامنى و ترك فحشاءاست . به جز آيه مزبور كه منظور الهى رعايت حجاب و دامن از نظاره ديگران مى باشد لذا هيچ مرد مومنى روا نيست كه : در چاك دامن مومن ديگر, نظر بدوزد و بر هيچ بانوى مومنى روا نيست كه در چاك دامن يك بانوى مومن نظر بدوزد و عورت او را ديد بزند]. 3
از مفسرين صدراول ,ابن زيد وابوالعاليه نيز, آيه را به همين صورت , تفسير كرده اند. 4
در قرآن مجيد, دو آيه ديگر وجود دارد كه سخن از حفظ فرج به ميان آورده است و منظور آيه , عفت و پاكدامنى است . متن آيه به اين صورت , در دو سوره تكرار شده است :
والذين هم لفروجهم حافظون الاعلى ازواجهم او ماملكت ايمانهم 5 .
آنان كه نگهبان چاك دامن خود باشند, جز در برابر همسران خود يا كنيزان خود, نكوهشى بر آنان نخواهدبود.
دراين دو آيه , نامبردن و همسران و كنيزان , قرينه است براين كه موضوع آيه , عفت و پاكدامنى است اگر چه , ضمنا, مساله حجاب را هم مطرح كرده است وايجاب مى كند جز در برابر همسران و كنيزان شخصى , نبايد دامن خود را فرو هشت .
بايد توجه داشت كه از عهد نزول قرآن , كلمه[ فرج] در معناى عورت و آلات تناسلى شهرت يافته است ولى چون در ريشه لغت عرب , به معناى چاك و شكاف است , قهرا, در معناى عرفى آن , كه عورت باشد, به صورت كنايه و مجازاستعمال شده است زيرا باز شدن چاك دامن , باعث مى شود كه عورت , مكشوف شود و حفظ دامن , باعث مى شود كه عورت مستور بماند.
اين كنايه و مجاز, بعداز نزول آيات مزبور و دستور حفظ فرج (خواه به معناى عفت و پاكدامنى و خواهد به معناى ستر عورت ) رفته رفته شهرت يافته است لذا آيات مزبور, به معناى اصلى كلمه حمل مى شود, نه به معناى جديدالولاده اى كه از خود قرآن نشات گرفته است .
در هر حال , حجاب ضرورى مردان , با همين يك قطعه لباس ساده , به نام فوطه وازار كامل مى شود لذا بايد گفت كه : مومنان , بايداز ناف تا زانو را مستور بدارند, جزاين كه سنت رسول الله , كه براساس تقواى دينى تاسيس شده است , دستور مى دهد كه دامن فوطه را تا نيمه ساق پا, بلند بگيرند تا در هنگام خم و راست شدن , قسمت بالاى ران , مكشوف نگردد.
ضمنا, بايد متذكر شوم كه :اين حكم ويژه مومنان است و گرنه قرآن مجيد, درباره بنى آدم , فقط ايجاب مى كند كه شرمگاه خود را نهان بدارند. (توضيح اين مطلب , به صورت خلاصه , در بحث بعدى خواهد آمد).
قرآن مجيد, در سوره اعراف , آيه 26 خطاب به فرزندان آدم مى فرمايد:
يا بنى آدم قدانزلنا عليكم لباسا يوارى سوء اتكم و ريشا و لباس التقوى ذلك خير .
اى فرزندان آدم ! به يقين ما براى اندام شما, جامعه اى نازل كرديم كه شرمگاهتان را پنهان سازد و جامعه ديگرى تا پروبالى باشد براى بازوها و شانه هاى عريانتان .اين دو جامعه , تن واندام شما را مى پوشاند و جامعه تقوا, بهتراست كه شما رااز پليديهاى فحشاء محفوظ نگه مى دارد .
جامه اول , همان آزاراست كه به كمر مى بندند و حداقل شرمگاه خود را پنهان مى كنند واگر جامعه اى عريض باشد,از ناف تا زانو و يااز ناف تا ساق را مى پوشاند.
جامعه دوم , رادء و بالاپوش ناميده مى شود كه مانند پروبال پرندگان , زينت شانه ها و بازوهاى عريان آدمى است واگر عريض تر باشد, پهلوها و شكمها را نيز خواهد پوشاند.
دراين آيه , چنانكه ملاحظه شد, خطاب به فرزندان آدم است :
[ اى فرزندان آدم ! گر چه شما به قرآن ما و رسالت رسول ما,ايمان نياورده باشيد, شايسته آن است كه توصيه ما رااز نظرانسانى بپذيريد. مبادا لخت و عور, در برابراجنبى ظاهر شويد كه اين كردار شما, فاحشه , يعنى : رسواترين رسوائى است و حتى المقدور جامعه ديگرى بردوش خود حمايل كنيد كه دست و بال شما, همچون پر و بال پرندگان , زينت بگيرد].
بيش ازاين , بحث رداء را دنبال نمى كنيم . فقط خاطرنشان مى سازيم كه باالهام از همين آيات و بالاخص ,الهام از آيه 31از همين سوره نور كه بحث آن را نياورديم , رسول خدا به دو قطعه لباس ساده نادوخته اكتفا مى كرد:
كان عليه (ص) ازار ورداء .
قطعه اول ,ازار كه مانند لنگ حمام ,از ناف تا نيمه ساق را مى پوشاند.
قطعه دوم , رداء كه بر دوشها حمايل نموده , دو طرف آن را بر دوش چپ مستقر مى نمود.
اين لباس رسمى اسلام و قرآن است كه توصيه مى شوداين همان سنت رسول الله است كه پيروى آن در مراسم حج و عمره , ضرورى است نه يك قطعه بيشتر و نه يك قطعه كمتر.
آيه 31 سوره نور, كه حجاب بانوان را مورد بحث قرار مى دهد, مى فرمايد:
قل للمومنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن .
اى رسول ! به بانوان مومن بگو: چشم خود را فرو بخوانند واز چاك دامن خود, مراقبت نمايند.
اين قسمت از آيه 31 سوره نور, درست همانند آيه 30از سوره نور, همان تكليفى را متوجه بانوان مى سازد كه متوجه مردان شده بود . صنعت[ احتباك] و قرينه بندى متقابل هم دراين جا برقراراست و صورت كامل آيه چنين خواهد بود:
: اى رسول ! به بانوان مومن بگو: چشم خود رااز چاك دامن ديگران , فرو بخوابانند واز چاك دامن خود, مراقبت كنند كه از ديگران , مستور بماند .
البته , مراقبت بانوان از چاك[ ازار] خود, با حساسيتى كه نسبت به آن وجود دارد, موجب شده است كه چاك ازار خود را بدوزند و به صورت دامن , بر تن بيارايند و سالهاست كه ازاين جهت , مشكلى ندارد. به خاطر همين حساسيت است كه قرآن مجيد, تبصره اى به حكم مزبور,اضافه كرده و مى فرمايد
ولايبدين زينتهن الا ما ظهر منها :
زينتى را كه در زير دامن نهان مى شود, آشكار نسازند, جز آن كه در حال راه رفتن و خم و راست شدن , به خودى خود, ظاهر شود.
زينتى كه در زير دامن و ياازار خانمها, نهان مى شود وامكان آشكار شدن آن وجود دارد, ساق پاهاست كه عنوان عورت ندارد تا كشف آن , حرام باشد ولى چون زينت خانمها محسوب مى شود, در برابراجنبى , بايد مستور بماند.ازاين روى , خانمها, بايد در كوچه و بازار, دامن خود را تا روى پا بلند بگيرند و براساس استثنائى كه دارد,اگر در حال راه رفتن و يا خم و راست شدن , قسمتى از ساق پا, مكشوف شود,اشكالى نخواهد داشت . (دراين زمينه , باز هم ملاحظاتى به عرض خوانندگان خواهد رسيد.)
قرآن مجيد, درادامه بحث خود راجع به حجاب بانوان مى فرمايد:
وليضر بن بخمرهن على جيوبهن .
بانوان , بايد خمار خود را زير گلو گره بزنند.
خمار هم مانندازار و رداء, يك قطعه جامعه نادوخته است كه در صدر اسلام , پوشيدن آن , متداوال بوده است :ازار, براى زن و مرد. رداء براى مردان كه بردوش و پهلو, بپيچند. خمار براى زن كه بر سر بيندازد و سر و سينه و پهلو را بپوشاند و تنها دست و صورت او مكشوف بماند.
چنانكه ملاحظه مى شود, باز هم قرآن مجيد, طرح نوى براى ستر بدن ارائه نمى دهد و دستور دوخت و برش , صادر نمى كند, بلكه تنها ملاحظاتى بر آن مى افزايد تا آرمان خود را توصيه و تامين كند.
قرآن مجيد, فرمان مى دهد كه : خانمها خمار خود را بر سر و بر خود نپيچند كه هنگام راه رفتن و حركت دادن دستها, بلغزد و باز شود, بلكه مانند شنل , بر سر بيندازند و زير گلو, گره بزنند, يا كوك بزنند و يا سنجاق بزنند تا در هنگام حركت دستها, خمارشان روى شانه ها نلغزد و سر و بر آنان مكشوف نگردد.
با پوشيدن خمار و يا شنل , كه تا روى دامن بيايد, طبيعى است كه دستها تا نيمه ساعداز زير آن خارج خواهد ماند و فقط قسمت بالاى ساعد كه گوشتين است , مانند ساق پا, مستور مى شود ولى همان تقوايى كه در باب ازار و دامن ايجاب مى كرد تا آن را بلندتر تهيه نمايند كه در حال خم و راست شدن , بالا نجهد و ساق گوشتين زن , عريان نشود, دراين جا هم ايجاب مى كند كه خمار و شنل , چندان بلند و عريض باشد كه در حال خم و راست شدن , فاصله شنل با دامن , مكشوف نگردد و بالاى ناف و به موازت آن , پهلو و پشت , عريان نشود كه دراين صورت , ساعد دستها, تا حدود مچ نيز, در زير خمار و شنل , مستور خواهد گشت . باز براساس استثنائى كه دارد, اگر در حال حركت دستها قدرى بالا برود و تا نيمه ساعد عريان شود, اشكال نخواهد داشت .
ضمنا, همانطور كه در باب ازار ورداء (لباس رسمى مردان ) گفتيم , اين دو قطعه لباس هم , كه ازار و خمار باشد, لباس رسمى بانوان است كه قرآن توصيه مى كند و پوشيدن آن در مهمانى رسمى حج و عمره , ضرور خواهد بود نه يك قطعه بيشتر و نه يك قطعه كمتر.ازاين روى , زنان از پوشيدن ساتر ديگرى , چون : دستكش و آويختن نقاب , در حال احرام , منع شده اند.
سعيد بن جبير مى گويد:
[قرآن مجيد كه مى فرمايد :[بانوان بايد خمار خود را زير گلو, گره بزنند] براى آن است كه سينه آنان آشكار نشود]. 6
ساعه بن مهران مى گويد:
[به ابوعبدالله امام صادق , عليه السلام , گفتم : خانمها مى توانند بر چهره خود نقابى بزنند و نماز بخوانند؟
ابوعبدالله گفت :اگر پيشانى را باز بگذارند, مانعى نيست ولى اگر تمام چهره خود را بگشايند بهتراست]. 7
قتاده مى گويد:از رسول خدا حديث آمده است كه فرمود:
هيچ خانمى كه خدا و روز جزا را باور كرده است , حق ندارد دست خود رااز زير خمار خود بيرون بياورد, مگر تااين جا. با دست خود نيمه ساعداشاره كرد . 8
امام صادق[ ع] فرمود:
[بانوئى كه لباس احرام مى پوشداز هر نوع پارچه اى مى توانداستفاده كند, جز حرير خالص كه نبايدازار و خماراوابريشمى باشد و غيراز دستكش كه نبايد بر دست كنند].
ابوعبدالله صادق از پوشيدن نقاب هم كه بر روى صورت بياويزند, اظهار كراهت كرد و فرمود:
[خانمها, فقط مى توانند پارچه اى بر روى پيشانى بياويزند كه تا روى چشمها بيايد]. 9
امام ابوعبدالله صادق , عليه السلام , نقل كرد كه :
[پدرم ابوجعفر باقر, عليه السلام ,از پوشيدن نقاب و دستكش براى خانمهايى كه در حال احرام باشند, كراهت داشت]. 10
البته در حال عادى پوشيدن اين لباس رسمى ضرورت ندارد.
در زمان رسول خدا و در عهدامامان نيز, بانوان اسلامى از لباسهاى دوخته استفاده مى كرده اند و پيراهن و بلوز و دامن و شنل مى پوشيداند و گاهى شنل را روى دوشها مى انداخته اند و سر خود را با مقنعه مى پوشيده اند.
بارى , بحث حجاب ضرورى بانوان دراين جا خاتمه مى يابد, ولى همانطور كه قرآن مجيد در قسمت[ ازار] بانوان , تبصره اى بر آن افزود, در باب خمار هم تبصره اى دارد كه تكليف بانوان را در برابر محارم و غيرمحارم روشن مى سازد. تبصره به اين صورت است :
ولايبدين زينتهن الا لبعولتهن او آبائهن اوآباء بعولتهن اوابنائهن اوابناء بعولتهن اواخوانهن او بنى اخوانهن او بنى اخواتهن او بنى اخواتهن او نسائهن او ماملكت ايمانهن اوالتابعين غيراولى الاربه من الرجال اوالطفل الذين لم يظهر واعلى عورات النساء 11 .
خانمها كه خمار خود را زير گلو, گروه مى زنند, حق ندارند ساعد خود را و يا زلف و گيسوى خود را, كه زينت خدايى آنان به شمار مى آيد,از زير خمار آشكار نمايند, جز در برابر: شوهران خود, يا پدران خود, يا پدران شوهران خود, يا پسران خود, يا پسران شوهران خود, يا برادران خود, يا پسران برادر خود, يا پسران خواهر خود, يا خانمهاى فاميل خودشان , يا غلامان زرخريدشان , يا ملازمانى كه شهوت مردى ندارند و يا آن كودكانى كه از مسائل جنسى بى خبرند.
دراين تبصره , دوازده طبقه استثناء شده اند كه خانمها مى توانند در برابر آنان , سر و ساعد خود را عريان نمايند و تنها با يك پيراهن دامن بلند و يا بلوز و دامن و يا شنل و دامن (بدون روسرى و يا كلاه ) ظاهر شوند. قهرى است كه استثناء بايد در همين دوازده طبقه منحصر باشد زيرا متن آيه شريفه بااستقصاى كامل , همه جوانب استثناء را در نظر گرفته و جائى براى استثناى عرفى باقى نگذارده است .اگر استثناى عرفى , ماخذ و ملاك مى بود, آيه مزبور, شوهران و زنان فاميل و كودكان و خواجگان را نام نمى برد و به نظر عرف واجتماع , حوالت مى كرد.
بنابراين , نوكر, راننده , همكلاس , همدرس , برادر شوهر, شوهر خواهر و امثال آنان , جدا بيگانه واجنبى , محسوب مى شوند و پوشيدن موى سر در برابر آنان , ضرور و واجب خواهد بود.
نكته شايان تذكر آن است كه پوشيدن موى سر, با هر وسيله كه باشد, به عفت جنسى ربطى ندارد, بلكه يك تشريف اسلامى است تا خانمهاى آزاده مومن از زنان يهود و نصارى و مجوس , ممتاز باشند و لذا مى بينيم كه حتى كنيزان مسلمان از پوشيدن موى سر, معاف , بلكه ممنوع بوده اند.
اسحاق بن عمار مى گويد:
[به ابوالحسن امام كاظم , عليه السلام , گفتم : غلام زرخريد خانم , حق دارد به گيسوى خانم خود نگاه كند؟
ابوالحسن گفت : آرى و به ساق پايش هم مى تواند نگاه كند]. 12 .
عبدالرحمن بن ابى عبدالله مى گويد:
[ ازامام صادق , عليه السلام , پرسيدم :
غلام زرخريدى كه متعلق به خانم باشد, مى تواند به گيسوى خانم خود و ساق پاهيش بنگرد؟
ابوعبدالله گفت :اشكالى ندارد] 13 .
محمد بن اسماعيل بن بزيع مى گويد:
[ ازابوالحسن الرضا, عليه السلام , پرسيدم :
خانمهاى آزاده , گيسوى خود را بايد در برابر خواجگان , كه شهوت مردى ندارند, بپوشند؟
ابوالحسن گفت : خواجگان , به حياطاندرونى پدرم آمد و شد مى كردند و خواهرانم , مقنعه بر سر نمى كردند.
گفتم : خواجه آواد بودند يا برده ؟
ابوالحسن گفت : نه , برده زرخريد بودند.
گفتم :اگر زرخريد نباشند واستخدام شده باشند, خانمها بايد در برابر آنان مقنعه بر سر كنند؟
ابوالحسن گفت : نه] 14 .
امام ابوجعفر باقر[ ع] گفت :
[بانوى مسلمان , مى توان عوض خمار, با يك بلوز و يك مقنعه نماز بخواند, موقعى كه بلوزاو ضخيم باشد]. 15 .
امام ابوجعفر باقر[ ع] گفت :
كنيزان زرخريد, لازم نيست كه مقنعه بر سركنند 16 .
دراين زمينه , نصوص شرعى فراوان است . در همه موارد, سوال و جواب از زينتهاى طبيعى بانوان است كه ساق پا و ساعد دست و زلف و گيسو باشد, نه خلخال و گردنبند و گوشواره وامثال آن و يا سرخاب و سورمه و سفيدآب و نظائر آن كه ساير مفسرين متعرص شده اند. علاوه براين , در فرهنگ قرآن مجيد, هماره , كلمه[ زينت] در مورد زينتهاى طبيعى به كار رفته است واز زيور آلات زنانه در قرآن مجيد, به نام[ حليه] ياد مى شود كه مانند لباس , جنبه عاريتى دارد. بنابراين در آيه حجاب هم كه سه نوبت كلمه[ زينت] بانوان مطرح شده است , به تاييداحاديث اهل بيت , همان زينتهاى طبيعى خدائى است كه در ترجمه و تفسير آن متذكر شديم و آن دسته از مفسرين اسلامى , كه پاى زيورآلات عاريتى را در ترجمه و تفسير آيه به ميان آورده اند, دراثر همين غفلت , مشكلات ادبى لاينحلى به جاگذارده اند. حتى كسانى كه گفته اند :
[به حكم آيه شريفه , آشكار ساختن آن اندامى حرام است كه با زيورآلات زنانه تزئين مى شوند نه خود زيورآلات].
دچار مشكلات ديگرى شده اند كه اينك جاى بحث آن نيست .
در هر حال , قرآن مجيد در مورد[ ازار] بانوان , تبصره اى داشت , بدين شرح :
1. بايد زينت ساق و پا و مستور بماند, جز در موقع راه رفتن .
2. درباره خمار بانوان بود كه تكليف ساعت و زلف و گيسو را در برابراجانب و محارم روشن كرد.
و در آخرين فصل آيه , تبصره ديگرى دارد كه درباره خمار, وازار, هر دو, صادر شده است واحتياط بيشتر راايجاب مى كند.
ولايضر بن بارجلهن ليعلم مايخفين من زينتهن .
مبادا بانوان , پاى خود را محكم به زمين بكوبند تا زينت پنهان شده را آشكار نمايند.
زينتى كه در تبصره اول , پنهان كردن آن لازم شد, ساق پا بود و زينتى كه در تبصره دوم , پنهان كردن آن لازم شد, ساعد و زلف و گيسو بود. تبصره سوم , دستور مى دهد كه خانمها نبايد با دويدن و ورزش كردن و پايكوبى , ساق پا را كه در حال عادى زير دامن نهان است , آشكار نمايند و يا دراثر جست و خير, ساعد خود را تا آرنج از زير شنل و خمار بيرون كنند و يا زلف و گيسوى خود رااز زير مقنعه و كلاه و كناره صورت برملا نمايند, مگر آن كه با پوشيدن جوراب و شلوار و كلاه ,احتياط لازم را به عمل آوردن و سپس به ورزش بپردازند
نگارنده اين سطور كه در همه جا, زينت بانوان را زينت طبيعى مى داند,[ يعلم] را در متن آيه , فعل مجهول ,از باب افعال مى داند كه معناى[ اعلال وافشاء و برملا كردن] مى دهد. كسانى كه زينت را به زيورآلات زنانه تفسير كرده اند, كلمه[ يعلم] را فعل مجهول ثلاثى گرفته اندازاين روى در ترجمه و تفسير آيه مى نويسند:
[بانوان , پاى خود را بر زمين نكوبند كه معلوم شود حلقه و خلخال به پا دارند]!
گويااگر معلوم شود كه خانم , حلقه و خلخال به پا دارد (گرچه از راه پايكوبى خانم نباشد, بلكه مردم با چشم خود, آن را ببينند) گناهى اتفاق افتاده است .
در خاتمه اين فصل , متذكر مى شوم كه براساس اين ترجمه و تفسيرى كه بيان كرديم , پوشيدن تمام بدن از بالاى قفسه سينه تا نيمه ساق پا, بر بانوان لازم است , حتى در برابر پدر و برابر تا چه رسد به سايرين .
خانمها فقط مى توانند در برابر شوهران خود,[ ازار] و[ خمار] خود را بردارند واستثناى آن , در آيه 187 سوره بقره , عنوان صريح دارد كه مى فرمايد:
هن لباس لكم وانتم لباس لهن .
و در آيه 5 سوره مومنون و يه 30 سوره معارج كه توضيح و ترجمه آن گذشت .
در سوره احزاب آيه 59, دستور ويژه اى هم براى خانمها سادات و بانوان شوهردار, صادر شده است :
ياايهاالنبى قل لازواجك و بناتك و نساءالمومنين يدنين عليهن من جلابيهن ذلك ادنى ان يعرفن فلا يوذين .
اى پيامبر, به همسرانت و دخترانت و خانمهاى مومنين , بگو: جامه عريضى بر تن بيارايند.
اين جامه , بهترين وسيله اى است كه مى تواند مايه امتياز و شناخت آنان باشد كه مورد آزار و تعرض قرار نگيرد.
كلمه نساء دراين آيه , به معنى خانمهاى شوهرداراست .
جلباب , پارچه اى است كه از نظر طول و عرض , به ملافه و شمد, شباهت دارد.
براثر جمود و پافشارى برخى دراجراى همين حكم , چادر شب لحاف را بر تن خانمها كرده اند!
حكم اين آيه شريفه , سه دسته از خانمها را شامل شده است :
1. همسران رسول خدا كه اينك وجود خارجى ندارند.
2. دختران پيامبر كه همه خانمهاى سادات را فرا مى گيرد.
3. بانوان شوهردار.
اين سه گروه بايد با پوشيدن يك جامه گشاد و بلند, شخصيت والاى خود را به جامعه اعلام كنند, تا مبادا بى خردان , با آنان تماس بگيرند و بگويند كه: [ آرزوى همسرى دارند].
اين مساله , در مورد زنان شوهردار, واضح و روشن است . فقط در مورد خانمهاى ساات , در صورتى كه شوهر نداشته باشند, نياز به توضيح دارد. گرچه در زمان حاضر, دنبال كردن بحث آن , موضوعيت ندارد.
موضوع حكم ازاين قراراست كه با نزول آيه 6از سوره احزاب كه گفت :
النبى اولى بالمومنين من انفسهم وازواجه امهاتهم واولوالا رحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله من المومنين والمهاجرين .... كان ذلك فى الكتاب مسطورا .
رسول خدا,از خود مومنان , واپيشتر است و همسران رسول خدا, مادران مومنانند و خويشان رسول خدا, با هم موالات ويژه اى دارند و نسبت به هم واپيشترنداز مومنان و مهاجران ....اين حكمى است كه در كتاب خدا ثبت است .
در نتيجه , بعدازامامان , معمول و متداول شد كه براى سادات , نقيبى معين شود تا مولا و سرپرست همه آنان باشد واز جمله هيچ كس از سادات , چه زن و چه مرد, بى اجازه او,ازدواج نكندازاين روى , تماس گرفتن با دختران و زنان بيوه سادات , مجاز و مشورع نخواهد بود, جزز بااجازه نقيب آنان . لذا بايد شعار خانمهاى شوهردار و مومن را بر تن بيارايند تا با شناخت آنان , كسى به منظور آشنايى بيشتر وانتخاب همسر, تماس شخصى برقرار نسازد.
در هرحال , بديهى و روشن است و لفظ آيه كريمه نيز, صراحت دارد كه اين لباس , جنبه تشريفاتى دارد, نه حجاب شرعى لذا مانعى نخواهد داشت كه در تابستان ,از تور نازك و يا حرير وابريشم انتخاب شود و روى شانه ها قرار بگيرد تاايجاد گرما نكند و در زمستان ,از فاستونى و برك و مخمل تهيه شود تا هم دافع سرما باشد و هم مايه شوكت و جلال . اگراين پارچه را به صورت شنل , متداول كنند و يا مانند روميها و هنديها بر دوش خود حمايل كنند, با تكليف شرعى آن منافاتى نخواهد داشت .
با توجه به همين نكته پوشيد لباس , جنبه تشريفاتى دارد و به منظور دور داشتن اجنبى از تماس با آنان , صادر شده است , قرآن مجيد, در سوره نور آيه 60 كه مى فرمايد:
والقواعد من النساء لا يرجعون نكاحا فليس جناح ان يضعن ثبابهن غير متبرجات بزينه وان يستعففن خير لهن .
خانمهايى كه از نظر جنسى بازنشسته اند واميدوارى ندارند كه مورد توجه قرار بگيرند, مجازند كه اين جامه زائد را فرو نهند, در صورتى كه با هيچ زينتى خود را مزين نكرده باشند. در عين حال ,اگر عفت اختيار كنند و با جامه جلباب و شنل گشاد درانظار عمومى , ظاهر شوند, شايسته تر خواهد بود .
دراين آيه , گرچه كلمه[ ثيابهن] جمع است , ولى از نظرادبى , در حكم مفرداست . يعنى هر خانمى از خانمهاى شوهردار, مى تواند يك جامه خود را كم كند و آن جامه اى كه مى تواند كم كند و بر زمين بگذارد, همين جامه جلباب است كه به عنوان شعار بر تن مى كرده است نه ازارى كه عورت او را مى پوشاند و نه خمارى كه سروبراو را مى پوشاند.
ابوعبدالله صادق , عليه السلام , در ذيل اين آيه كريمه كه فرمود:
[خانمهايى كه از شوهر كردن نااميد شده اند, مانعى ندارد كه يك جامعه خود را بر زمين بگذارند].
گفت : منظور آيه كريمه آن است كه جلبات خود را بر تن نكشد 17 .
محمد بن مسلم مى گويدازابى جعفرباقر[ ع] پرسيدم :
[خانمهايى كه حق دارند يك جامعه خود را كم كنند, كدام جامه را مى توانند بر زمين بگذارند؟
ابوجعفر گفت : همان جلباب و شنل گشاد] 18 .
يك نفراز ياران حضرت رضا[ ع] به آن سرور نوشت :
[خانمهايى كه از ظر جنسى متقاعد شده اند و هرگاه به من برسند, مى توانند سرو ساعد خود را آشكار و عريان نمايند, چه كسانى هستند؟
آن سرور, در پاسخ او نوشت : يعنى آن خانمهايى كه اميدى به شوهر ندارند] 19 .
در خاتمه مقاله , به عرض خوانندگان مى رسانم كه در ميان متكلمين و مفسرين , آيه 53از سوره احزاب , به نام آيه حجاب , شهرت يافته است . اين آيه ربطى به حجاب خانمها ندارد زيرا ويژه همسران رسول خداست و به منظور خاص و ويژه اى نازل شده است .
اذا سالتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب . ذلكم اظهر لقلوبكم و قلوبهن .
هرگاه از خانمهاى رسول خدا, كالايى و متاعى به عاريت بخواهيد,از پشت پرده با آنان تماس بگيرند.اين شيوه , بيشتر به پاكى دلهاى شما و دلهاى آنان كمك خواهد كرد.
بعداز نزول اين آيه , همسران پيامبر[ص] , بر در خانه هاى خود پرده اى آويختند كه اگر در را بر روى كسى باز كنند, باز هم حجابى در ميان باشد. به خاطر كلمه[ حجاب] , كه دراين آيه صريحا ذكر شده است , نام آيه را حجاب نهاده اند, ولى ربطى به ساير بانوان ندارد.
امه سلمه , همسر رسول خدا, مى گويد:
[من خدمت رسول خدا, صلوات الله عليه , بودم . ميمونه , زوجه ديگر رسول خدا, هم حاضر بود. من ابن ام مكتوم , دائى زاده حضرت خديجه , وارد شد.
رسول خدا, فرمود: برويد و پشت پرده بنشينيد.
ما گفتيم : يا رسول الله ! مگراين مرد نابينا نيست ؟
رسول خدا گفت :او نابيناست , ولى شما كه نابينا نيستيد] 20 .
در حديث كه رسول خدا به همسران خود مى فرمايد:
[ پشت پرده قرار بگيرد].
علت آن است كه آيه كريمه , وجود پرده را لازم مى داند. پس اين پرده بايد ميان طرفين , حايل باشد و هر دو رااز ديد هم دور نگه دارد.اگر كورى آن مرد, براى خودش پرده و حايل محسوب شود, براى بانوان رسول خدا, پرده و حايل محسوب نخواهد شدازاين روى , رسول خدا به آنان فرمود:[ پشت پرده و حاجب قرار بگيرند, تا چشم آنان , به اندازه و قواره نامحرم نيفتد].
نا گفته نماند كه برخى اين حديث را درباره همسر بانوان اسلامى , عموميت مى دهند, در حالى كه اشتباه محض است واين حكم تشريفى , مخصوص بانوان رسول خدا, خواهد بود.
1.كافى , ج 118.1 صحيح الكافى , تحقيق محمد باقر بهبودى , ج 3.393.
2. سوره نور, آيه 30.
3. كافى , ج 33.2 بحارالانوار, ج 33.104 فقيه من لايحضر الفقيه , ج 114.1 وسائل الشيعه , ج 1.211.
4. مجمع البيان , طبرسى , ج 138.8 الدرالمنثور, سيوطى , ج 5.40.
5. سوره مومن , آيه 5 سوره معارج , آيه 30.
6. الدرالمنثور, ذيل آيه .
7. تهذيب , شيخ طوسى , ج 23.2 صحيح تهذيب , حديث 1035.
8. تفسير طبرسى , الدرالمنثور, ذيل آيه .
9. صحيح الكافى , حديث 1951.
10. صحيح من لايحضرالفقيه . تحقيق محمد باقر بهبودى , حديث 563.
11.
12. فقيه من لايحضرالفقيه , ج 469.3 صحيح من لايحضرالفقيه حديث 1305.
13. صحيح الكافى , حديث 3175.
14. همان مدرك , حديث 3179 عيون اخبارالرضا, ج 19.2 تهذيب , طوسى , ج 480.7 صحيح تهذيب , حديث 3338.
15. صحيح الكافى , حديث 1182.
16. همان مدرك , حديث 3169 و 1182.
17. همان مدرك , حديث 3165.
18. همان مدرك , حديث 3166.
19. صحيح تهذيب , حديث 3327.
20.صحيح ترمذى , ج 4.191, ط مدينه مسندابن حنبل , ج 6.296 سنن ابن داود, كتاب لباس , 34.كافى , ج 534.5 وسائل الشيعه , ج 14.172.